ضریح
کجا؟کجا؟چه شتابی است در پرستوها
کدام سمت افق میدوند آهوها
در این سکوت معطر دراین هوای غریب
چقدر عاطفه باریده روی شب بوها
پیاله های نیاز آب میشوند از شوق
به یمن معجزه بی سحرهاو جادوها
برای چنگ زدن لای گیسوی خورشید
گره نمیخورد این شانه ها به بازوها
ضریح شعله ور چشم های ملتهب است
در ازدحام فروزان این هیاهوها
مسافران سراسیمه میرسند از راه
کبوترانه غریبانه از فراسوها
که ابرهای اجابت بهانه ها دارند
زمان تکیه سرها به بغض زانوها
(پروانه نجاتی)