سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم فرزندان دنیایند ، و فرزندان را سرزنش نکنند که دوستدار ما در خود چرایند . [نهج البلاغه]

انجمن شعر زنان شیراز

مست چشمان غزلخوان بهار

سر سپارم در تب فردای یار

کاسه صبرم شده لبریز عشق

روز جمعه روز جمعه انتظار

مرغ روحم در قفس میران او

گرد خود می چرخم اینک بیقرار

دل شکسته قامت دنیا کبود

آسمان ازدیده می بارد غبار

هرنفس فریاد وجنگ وآتش است

لاله گون صحرای عاشق بیشمار

دانه دانه اشک بر دامن چکید

سجده گاه عاشقان چشم خمار

ای سفر کرده دلم را خون مکن

پر شده از فتنه چرخ روزگار

                        

                       صدیقه امیدوار




صنم ::: دوشنبه 86/10/10::: ساعت 3:6 عصر

بنام دوست

تقدیم به شاعران انجمن شعر زنان شیراز

 

عاشقم بر انجمن ای دوستان     

بشکفم مانند گل در بوستان

همره و یاران من در انجمن

گفته ها دارند بس شیرین سخن

من هم از این باغ چون گل چیده ام

بوی گل را از گلی بوییده ام

وه نجاتی شاعر شیرین زبان

در بریزد از کلامش در بیان

او که هم استاد باشد خوبرو

میکند با شاعران او گفتگو

سروروسالار ما نرگس بود

جای ایشان صدر در مجلس بود

تینت پاکش حسینی زاده است

این کرم را لطف یزدان داده است

من چه گویم کی توانم شرح او

بازکویم شرحی از او به مو

خامه در وصفش ندارد این توان

بر نویسد ماجرا اندر بیان

اعظم و فرزانه چون نهری سبیل

گفته شان نغز باشد بی بدیل

زاینکه عصفوری بود این نازنین

طبع شعرش نزد ارباب یقین

می شود مقبول اندر آسمان

می سراید نغمه بر آن خاندان

هست بابایی جواهر در ناب

می دهد پاسخ به خوشرویی جواب

هم خودش شاعر و هم نیلوفرش

لذتی دارد نشستن در برش

شعر های عسکری بس دلنشین

جای مهرش در همه دلها یقین

چهره شاد ندا آن نوگرا

شاعری ماهر ولی بی ادعا

نا امیدی برکند امیدوار

می رساند دل به آهنگ قرار

این زمان هم که زمانی آمده است

همرهش شادی جوانی آمده است

چونکه شیرازی بود در انجمن

او بشوید گرد غم از ما و من

هست رحمانی عفیف و نکته دان

هم موقر باشد و هم مهربان

عذر خواهی می کنم از دیگران

تا ببخشاید من را در نهان

حرف دل را می زنم یکجا تمام

انجمن را دوست دارم والسلام

 

تذکر:

اعظم قلندری                   سروده اشرف صفازاده

فرزانه یزدان شناس 

ندا هدایتی                               

 




صنم ::: دوشنبه 86/9/19::: ساعت 10:5 صبح

آقای مهربان غزلهای غریب

دستهای خالی پر از نیازم را به پنجره فولادت گره می زنم بدون اینکه چیزی بگویم .چیزی نمانده است که باران بگیردو...

شکوه دل انگیز بارگاه رضا(ع)دیرگاهی است که در جان شعر نشسته است.وانجمن شعر زنان شیراز سالهاست که از طراوت این مضمون سرشار است. وباران ترانه و رویش اندیشه های سبز شعرها را بهاری کرده است.

میلادش مبارک

تو آسمان منی من پرنده ام آقا

برای بال من آغوش خویش را بگشا

که کوچ کرده ام از سردسیری تشویش

به گرمسیر دل انگیز گنبدت مولا

گذشته ام من ازانبوه جنگل تردید

و حجم خشک نفس گیری بیابانها

غریب تر زمسافر غریب تر ز غروب

کشانده مهر تو ای خوب تا کجا ما را

رسیده ام لب ایوان نگاه من ابری

شکوه گنبد خورشیدگونه ات پیدا

کنون به وسعت جغرافیای دلتنگی

نشسته ام بزنم باز دل به این دریا

کویر تجربه تلخ لحظه های منست

تو مثل جاری آبی بر این عطش اما    پروانه نجاتی




صنم ::: چهارشنبه 86/8/30::: ساعت 11:8 عصر

مناجات

 

ای سر آفرینش "الشمس و الضحی"

فرمانروای مطلق" فی الارض و السماء"

مصداق واقعی"احاط بکل شیء"

ای خلسه قنوتم و ای ذکر ربنا

ای نبض هرچه نور به رگهای آسمان

"اغفر لی الذنوب لتی تقطع الرجا"

غم بی اجازه در دل من پرسه می زند

ای بهترین ترنم "یا ذکره شفا"

وقتی که شعله می شوم از اشتیاق تو

سر مینهم به سجده و لبریزم از دعا

ای بارگاه رحمت و مکنون کائنات

از من جدا کن این من افتاده در خطا

بوی بهشت می وزد از دستهای تو

"یا سابغ النغم" زبهشتت مران مرا

"یا دافع النغم" زوجودم مهار کن

ابلیس این رجیم درونم خزیده را

*

یا رب دخیل بندگیم نا گسستنی است

"واشدد علی العزیمه جوانحی"خدا

 

           اعظم قلندری




صنم ::: یکشنبه 86/8/20::: ساعت 9:50 عصر

تو مرا در مدار خوابهایت می چرخانی

سر می دوانی

تا هزار آیینه بپیماید

پاهایم خسته است

حرفی که از فرط پیری

به جیغ می ماند زنگ استخوانهایش

خوشحال می شود شاعر سری به شعرهایش بزنی

تا زنجره ها

وضجه باد توی گوش برگها

نام مرا جیغ بکشند مادر تمام تنهایی ها

قدم گذاشته است توی کهکشان شیری .

خدا امشب ستاره ها را گم کرده است توی جیب های آسمان

تا من گیسوان دختران غم را

ببافم با ریسمان آسمان

بر کفش های گلی زمین بوسه می زند باران

و من توی عشقی که جا مانده است

محو می کنم ماه خانه ام را

مه دنیا را گرفته

من مه را

 توی دستانم

می چکانم

چشم های باران را

از قاب خاکستری خواب هایت

                       

                   مهسا عسکری 

 

 

 

خدا آرام اشکی ریخت روی زخم اشعارم                 

 نکردم شکر این نعمت خداوندا چه بی عارم

به هر جایی که باشم من هوایم را تو خواهی داشت  

صدایت میکنم با عشق به الطافت گرفتارم

چه نجوا میکنم با دل برایش ازتو می گویم

که من شب را به شوق توبه پای ماه بیدارم

وضو میسازم از اشکم دو رکعت عشق می خوانم

بگویم در قنوت خود دو رکعت عشق می خوانم

ندارم در خورت چیزی فقط این جان ناقابل

چنان خوبی که میگویم چه غم من هم خدا دارم

نفسهایم برای تو غزلهایم فدای تو

پریزادم صدایم کن که از بیگانه بیزارم

تو الله احد هستی و انت تسمع صوته

چه حرمت دارداین لحظه که نامت را به لب دارم

 

                راحله حسینی




صنم ::: شنبه 86/8/19::: ساعت 6:5 عصر

<      1   2   3   4   5      >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 6


بازدید دیروز: 2


کل بازدید :61510
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
صنم
انجمن شعر زنان شیراز در سال 1374توسط سرکار خانم پروانه نجاتی تاسیس شده است.جلسات هفتگی این انجمن روزهای چهارشنبه 5-5/3تشکیل گردیده و اعضا به شعرخوانی ونقد اشعار میپردازند.
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<